Thursday, October 18, 2007

لحظه دیدار نزدیک است

باز من دیوانه ام مستم

باز می لرزد دلم دستم

باز گویی در جهان دیگری هستم

های ! نخراشی به غفلت گونه ام را تیغ

های ! نپریشی صفای زلفم را دست

آبرویم را نریزی دل

ای نخورده مست

لحضه دیدار نزدیک است

مهدی اخوان ثالث

خودمونیم، چقدر بی معنا و در عین حال قشنگه
خاطراتی دارم از این شعرا که وقتی الان یادم میاد فقط خنده ی شیرینی بر لبم می شینه
زندگی همش تجربه است...و چه قدر بغرنج ترین و پیچیده ترین چیزها پس از تجربه بدیهی به نظر می رسند

No comments: